جدول جو
جدول جو

معنی ام زفره - جستجوی لغت در جدول جو

ام زفره
(اُمْ مِ زَ رَ)
جهان. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم سفره
تصویر هم سفره
دو یا چند تن که بر سر یک سفره غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ زُ رَ)
زن کلاب بن مره بود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ)
دنیا و عالم. (ناظم الاطباء). دنیا. (آنندراج) (از المرصع) (المنجد). جهان. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ذَ)
جهان. مشهور به دال (دفر) است. (از المرصع). رجوع به ام دفر شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ)
قبر. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فِ)
از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 266 شود، داهیه. در خبراست: نعم الفتی ان لم تدرکه ام کلبه، حمار. الاغ. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(هََ سُ رَ / رِ)
دو کس که با هم طعام خورند. (آنندراج) :
بود هم سفره ای در آن راهش
نیک خواهی به طبع بدخواهش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ثَ مَ رَ)
باشق مرغ شکاری لاشخوار. (از دزی ج 1). و رجوع به باشه و باشق شود، غم و اندوه، موت و مرگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حَ صَ)
ماکیان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرغ خانگی.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُ اَ)
فاطمه یا قریبه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر. از زنان امام محمد باقر و مادر جعفر صادق و زنی پرهیزکار بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230). و نیز رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 154 و تذکرهالخواتین ص 59 شود
دختر ابی قحافه تمیمی. خواهر ابوبکر خلیفۀ اول. از زنان صحابی بوده و از وی حدیث روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
کنیۀ یکی از دختران امام جعفر صادق بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230) (مجمل التواریخ و القصص ص 456)
از دختران امام موسی بن جعفر بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 457)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
میش. (از المرصع) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ قِ فَ)
زنی از قبیلۀ فزاره. همسر مالک بن حذیفه بن بدر بوده و گویند در خانه وی پنجاه شمشیر می آویخته اند که هریکی از آن یکی از سواران نامی بوده و همه آن پنجاه مرد از محارم ام قرفه بوده واو را عزیز می داشته اند و بهمین سبب اعز من ام قرفه وامنع من ام قرفه از امثال سایر عرب است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 232) (مجمع الامثال ص 398 و 660) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فِ رَ)
دنیا. جهان. (از المرصع) (از تاج العروس) (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ شَ رَ)
دختر صعصه بن ناجیه بن محمد. از زنان صدر اسلام بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 250 شود، مار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). دراصل بمعنی مار است مجازاً بمعنی داهیه و بلا بکار میرود. (از المرصع) ، ریش. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ رِ)
سگ ماده. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(مُ زَفْ فَ رَ)
مزفّر. مزفر. و رجوع به مزفر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم سفره
تصویر هم سفره
کسی که باشخص بر سر یک سفره نشیند و با هم غذا خورند، همراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم سفره
تصویر کم سفره
آنکه در سفره او غذای اندک باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام حفصه
تصویر ام حفصه
ماکیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام فروه
تصویر ام فروه
میش
فرهنگ لغت هوشیار
هم خوراک، هم کاسه، هم نمک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام رودی در پرتاس سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی